شگفتی . عدالت دوران هخامنشیان - زیگورات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیگورات

 

[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان بر چهار پایه استوار است ، بر شکیبایى ، و یقین و داد و جهاد . و شکیبایى را چهار شاخه است : آرزومند بودن ، و ترسیدن ، و پارسایى و چشم امید داشتن . پس آن که مشتاق بهشت بود ، شهوتها را از دل زدود ، و آن که از دوزخ ترسید ، از آنچه حرام است دورى گزید ، و آن که ناخواهان دنیا بود ، مصیبتها بر وى آسان نمود ، و آن که مرگ را چشم داشت ، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت . و یقین بر چهار شعبه است : بر بینایى زیرکانه ، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان . پس آن که زیرکانه دید حکمت بر وى آشکار گردید ، و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت ، و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید . و عدل بر چهار شعبه است : بر فهمى ژرف نگرنده ، و دانشى پى به حقیقت برنده ، و نیکو داورى فرمودن ، و در بردبارى استوار بودن . پس آن که فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب گردید ، و آن که بردبار بود ، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود . و جهاد بر چهار شعبه است : به کار نیک وادار نمودن ، و از کار زشت منع فرمودن . و پایدارى در پیکار با دشمنان ، و دشمنى با فاسقان . پس آن که به کار نیک واداشت ، پشت مؤمنان را استوار داشت ، و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود ، و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود ، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود ، و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید ، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید . و کفر بر چهار ستون پایدار است : پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن . پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت ، و آن که از نادانى فراوان ، خصومت ورزید ، از دیدن حق کور گشت ، و آن که از راه حق به دیگر سو شد ، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید ، و آن که دشمنى ورزید راهها برایش دشوار شد و کارش سخت و برون شو کار ناپایدار . و شک بر چهار شعبه است : در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دو دل بودن ، و تسلیم حادثه‏هاى روزگار گردیدن . پس آن که جدال را عادت خود کرد ، خویش را از تاریکى شبهت برون نیاورد ، و آن که از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید ، پیوسته واپس خزید ، و آن که دو دل بود پى شیطان او را بسود ، و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد . [ و پس از این سخن گفتارى بود که از بیم درازى و برون شدن از روش کارى که در این کتاب مقصود است نیاوردیم . ] [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?زمانی

یکشنبه 87/8/12  ساعت 2:10 عصر

شگفتی . عدالت دوران هخامنشیان

 

 

عدالت و دادرسی در عهد هخامنشیان

  

‹‹ در جوامع اولیه انتقام وسیله تشفی قلب بود و کسانی که از عمل دیگری رنج برده بودند ، سعی می کردند به نحوی شدیدتر تلافی کنند.گذشت و بردباری و عفو ، علامت نامردی و ضعف نفس شمرده می شد.اجرای انتقام ، شدید و غیر انسانی بود و هیچگونه حد و حصر و قاعده ای نداشت.بین مسوول و غیر مسوول فرق گذاشته نمی شد و کسانی که به هیچ وجه وارد نزاع و مرافعه نبودند مثل پیرمردان و کودکان مجازات می شدند!

حتی حیوانات و مردگان را نیز بی نصیب نمی گذاشتند و غالبا نعش مردگان را شلاق زده و می سوزاندند.به تدریج بزرگتران و ریش سفیدان قوم بر اثر تحولات اجتماعی در صدد بر آمدند که هر عمل بدی را بر حسب خصوصیات آن مجازات دهند و از حدود معینی تجاوز نکنند و بدین ترتیب قانون قصاص موسی فرزندان را به گناه پدران کیفر می دادند.در سفر خروج باب 20 چنین نوشته شده است:

""فرزندان را عقوبت کنم به گناه پدران تا سه عقب و چهار ، از بهر دشمنان من ، و نعمت کنم بر هزار عقب از دوستان من.""

قانون قصاص در قوانین رومی ، یونانی ، عبری ، مصری ، اسلامی نیز وجود دارد.بطور کلی هرقدر جامعه تکامل یافته باشد از شدت انتقامجویی و خودخواهی جلوگیری می شود و هر قدر جامعه عقب افتاده و بدوی است خصلت انتقامجویی شدیدتر است.

با گذشت زمان ، در جوامع قدیم هند و مصر به رئیس خانواده حق داده شد از اجرای انتقام خودداری کند.در نزد رومیها و ژرمنها سنت نیکویی وجود داشت که آن را ‹‹کمپوزیسیون›› می گفتند و آن عادت این بود که مرتکب جرم را وادار می کردند مبلغی نقدی یا جنسی به مجنی علیه یا خانواده او بدهد ، و این سنت عملا جلو بسیاری از خونریزیها و شقاوتها را می گرفت.››

 

 سازمان قضایی ایران بزرگ

در ایران عهد هخامنشی تمام قدرت و اختیارات و از جمله قوه قضایی زیر نفوذ شاه بود و هیچ حق و منطقی در برابر او عرض وجود نمی کرد.با این حال، شاه غالبا عمل قضاوت را به یکی از دانشمندان سالخورده واگذار می کرد.پس از آن ، محکمه عالی بود که از هفت قاضی تشکیل می شد و پایین تر از محاکمه های محلی بود که در سراسر کشور وجود داشت.قوانین را کاهنان وضع می کردند و تا مدت زیادی کار رسیدگی به دعاوی در اختیار ایشان بود ؛ ولی در زمانهای متاخرتر مردان و زنانی جز از طبقه کاهنان به این گونه کاره رسیدگی می کردند.در دعاوی جز از طبقه کاهنان به این گونه کارها رسیدگی می کردند.

در دعاوی ، جز آنها که اهمیت فراوان داشت ، غالبا ضمانت را می پذیرفتند و در محاکمات از راه و رسم منظم خاصی پیروی می کردند.محاکم همانطور که برای کیفر و جرایم نقدی حکم خاصی پیروی می کردند.و در هنگام رسیدگی به گناه متهم ، کارهای نیک و خدمات اورا نیز به حساب می آوردند.برای آنکه کار محاکمات قضائی به درازا نکشد برای هرنوع مرافعه مدت معینی مقرر بود که باید در ظرف آن مدت حکم صادر شود ؛ و نیز به طرفین دعوی پیشنهاد سازش از طریق داوری می کردند تا نزاعی که میان ایشان است بوسیله داور ، و به طریق مسالمت آمیز ، حل شود.چون رفته رفته سوابق قضائی زیاد شد، و قوانین طول و تفصیل پیدا کرد گروه خاصی به نام سخنگویان قانون پیدا شدند که مردم د کارهای قضائی با آنها مشورت می کردند و برای پیش بردن دعاوی خود از ایشان کمک می گرفتند.

در محاکمات ، سوگند دادن ، و واگذاشتن متهم به حکم الهی نیز مرسوم بود ، و آن چنان بود که متهم را به کار سختی چون انداختن خویش در رودخانه یا نظیر آن وا می داشتند تا در صورتی که بی گناه باشد از خطر برهد و گرنه جان خود را از دست بدهد....رشوه دادن و گرفتن را از جنایتهای بزرگ می شمردند و مجازات دهنده و گیرنده رشوه ، هردو ، اعدان بود.کمبوجیه فرمان داد تا پوست قاضی فاسدی را زنده زنده کندند و برجای نشستن قاضی در محکمه گستردند.آنگاه فرزند همان قاضی را بر مسند قضا نشانید تا پیوسته داستان پدر را به خاطر داشته باشد و از راه راست منحرف نشود.

 

  قوانین جزائی و انواع کیفر

دکتر گیرشمن می نویسد :‹‹ دانشمندانی که متون متعددی را که از داریوش در بیستون و تخت جمشید و شوش و نقش رستم باقی مانده ، مورد مداقه قرار داده اند ، وجود تشابهی بین فرمانهای او و قوانین حمورابی تشخیص می دهند.این قوانین مبنای کار مشاورین داریوش بود.این متون رسمی توسط الواح و پاپیروسها به کلیه مراکز ایالات شاهنشاهی فرستاده می شد.در روی کتیبه هایی که در آرامگاه داریوش است این جمله درخشان به چشم می خورد :‹‹ من دوست دوستان خود بوده ام.›› و در حقیقت نیز چنین بود.داریوش مللی را که سر به فرمان او می نهادند مورد احترام قرار می داد و آنها را در اقامه کلیه رسوم و آداب و قوانین خود آزاد می گذاشت. وی در کتیبه بزرگی پس از ذکر کلیه ممالکی که در زیر فرمان او هستند چنین می نویسد : ‹‹ آنچه بدی به کار رفته بود ، من به خوبی بدل کردم ، نواحیی که بین آنها....و همدیگر را می کشتند ، آن نواحی ، به لطف اهورامزدا ، دیگر همدیگر را نمی کشند و هر یک را من به جای خود مستقر کردم و آنها تصمیمات مرا اجرا کردند ، زیرا که قوی ضعیف را نمی زند و غارت نمی کند.››

معلوم است که داریوش اهمیت بسیار به اجرای عدالت می داد و قوانین او مدتی دراز پس از پایان شاهنشاهی که وی ایجاد کرده بود ، برقرار ماند. هرودوت می گوید : ‹‹ قضات شاهی که از پارسیان انتخاب می شوند وظیفه خودرا تا دم مرگ انجام می دهند ، مگر آنکه بر اثر عدم عدالت از کار برکنار شوند.آنان در محکمه داوری می کنند، قوانین ملی را تعبیر و تفسیر می نمایند و در همه امور تصمیم می گیرند.››

اما ملل مغلوب ، مانند بابل ، قوانین خاص خود را به موازات قوانین داریوش حفظ کردند.داریوش در عین حال که شدت عمل داشت طرفدار و جویای حقیقت و عدالت بوده ›› در کورش نامه می خوانیم که کورش از قول استاد خود می گوید :‹‹ عدالت آن است که به مقتضای قانون و حق باشد و هرچه از راه حق منحرف شود ستم و بی عدالتی است و قاضی عادل آن است که فتوایش به اعتبار قانون و مطابق حق باشد.››

در جای دیگر مادر کورش به او می گوید : ‹‹ در نزد پارسیها مساوات در برابر قانون را عدالت می نامند.رفتار پدر سرمشقی است از این عدالت ؛ آنچه را مملکت خواهان است همان می کند و هر چه نهی شده است از آن احتراز می جوید.او در کارها از قانون پیروی می کند نه از هوی نفس.››

‹‹بر دخمه داریوش بزرگ در صخره نقش رستم نوشته شده است که :

‹‹آنچه حق است مورد پسند من است و آنچه ناحق از آن بیزارم.››او در کتیبه های عدیده از اهورامزدا و بغان استمداد می کند تا مملکت اورا از هجوم دشمن ، خشکسالی و از دروغ محفوظ دارد.››

به عقیده امستد : " داریوش می خواست ، در دادگستری و تنظیم قوانین همپایه حمورابی باشد و وقتی عصر داریوش را با مجموعه عصر حمورابی مقایسه می کنیم ، به اندازه ای آنها رادر به کار بردن واژه و جمله بندی همانند می یابیم که به ما ثابت می شود که ‹‹ کشوردار جوان از کشوردار کهنتر تقلید می کرد.""››

امستد پس از مقایسه قوانین حمورابی با قوانین داریوش ، به این نتیجه می رسد که : ‹‹ داریوش کبیر و اندرزگران حقوقیش یک نسخه واقعی از مجموعه حمورابی در پیش خود داشتند.››

داریوش مجموعه قوانین خود را نه تنها بر سنگ بلکه بر لوحهای پخته و بر چرمهای آماده نوشت و دستور داد نام و مهر اورا در ذیل فرامین گذاشتند؛ آنگاه آن مجموعه را برای همه ملل تابعه و سرزمینهای دور و نزدیک فرستاد. داریوش تا پایان عمر به مجموعه قوانین خود می بالید و شهرت او همچون یک قانونگذار خوب پس از مرگ باقی ماند.امستد می نویسد : ‹‹ برای افلاطون ، داریوش دادگذاری بود که دادهای او شاهنشاهی پارسی را تا زمان این فرزانه نگاه داشته بود، حتی تا 218 ق.م در دوره سلوکی ها ‹‹داد›› شاه هنوز همچو قانون فرمانروا ، نقل می شد.››

به عقیده ریچاردن فرای :

در دادگستری دوران باستانی بسیاری از اصول هند و اروپا هنگام رسیدگی به دعاوی رعایت می شده است که از آن جمله سوگند را باید نام برد. داریوش شاه می گوید : ‹‹کسی که دیگری را متهم می کند برای اثبات دعوی خود باید سوگند بخورد.›› و ظاهرا در ایران مردم به اهورامزدا سوگند می خورند.در منابع اکدی و و آرامی از دو داور یعنی داور محلی و داور شاهی سخن رفته است.در منابع یونانی از سختی و قساوتی که در اجرای قوانین به کار می رفته گفتگو شده استو در منابع ایرانی همواره راستگویی وپفرار از دروغ تاکید شده است.کیفرها معمولا بسیار سخت بود از جمله کشتن ، مثله کردن و نفی بلد بسیار رایج بود و ظاهرا در دادگستری اصل مسوولیت خویشان اعمال می شد.

پلوتارک ضمن توصیف زندگی اردشیر به قسمتی از فجایع ، قتلها و شکنجه هایی که به دست اردشیر و مادرش صورت گرفته است اشاره می کند.

ویل دورانت فهرست کوچکی از جرایم و مجازاتهای آن ایام به دست ما می دهد :

"بزه های کوچک را با شلاق زدن از پنج تا دویست ضربه کیفر می دادند ، هرکس سگ چوپانی را مسموم می کرد دویست ضربه شلاق مجازات داشت و هرکس دیگری را به خطا می کشت ، مجازاتش 90 ضربه تازیانه بود.برای تامین حقوق قضات غالبا به جای شلاق زدن جریمه نقدی گرفته می شد و هر ضربه شلاق رابا مبلغی معادل 6 روپیه مبادله می کردند.گناههای بزرگتر رابا داغ کردن و ناقص کردن عضو و دست وپا ، بریدن و چشم کندن و به زندان افکندن و کشتن مجازات می کردند.

 قانون ، کشتن اشخاص را در برابر بزه کوچک حتی برشخص شاه ممنوع کرده بود ولی خیانت به وطن و هتک ناموس و کشتن و استمناء و لواط و سوزاندن یا دفن کردن مردگان ، و تجاوز به حرمت کاخ شاهی و نزدیک شدن با کنیزان شاه ، یا نشستن بر تخت وی ، یا بی ادبی به خاندان سلطنتی ، کیفر مرگ داشت.

در اینگونه حالات ، گناهکا را مجبور می کردند زهر بنوشد یا اورا به چهار میخ می کشیدند یا به دار می آویختند ، سنگسارش می کردند یا جز سر ، بدن اورا در خاک می کردند ، یا سرش را میان دو سنگ بزرگ می کوفتند . با قوانین و قشونی که یاد کردیم شاه ایران در پایتختهای خود که در پاسارگاد ، پرسپولیس (تخت جمشید ) ، اکباتانا و بیشتر اوقات در شوش بود ، استانهای بیستگانه کشور را اداره می کرد.

بعضی از این مجازاتها ی وحشیانه در طول تاریخ بین ترکان و سایر اقوامی که به ایران راه یافتند ، معمول گردید . به عنوان میراثی برای بشریت برجای ماند.

سر پرسی سایکس ، محقق و مورخ انگلیسی ، از این که در قوانین ثابت ولایتغیر ماد و پارس حتی برای جرمهای کوچک ، مجازات اعدام منظور شده اظهار تعجب نمی کند و این روش را محصول فقدان زندانهای منظم و کمی رشد اجتماعی مردم آن ایام می داند و می گوید :

" در کشور خودمان (مقصود انگلستان است) بعد از جلوس ‹‹ملکه ویکتوریا›› نیز سرقت گوسفند مجازات قتل داشت.››

هرودوت خود مدعی است که پارسها ‹‹ محکومین را زنده و در حالی که سر آنها به پایین معلق بوده در قبر مدفون می کرده اند.›› در اینکه بعضی از سلاطین هخامنشی از جمله کمبوجیه با نهایت استبداد و خودسری حکومت می کرده اند، هیچ شک و تردید نیست ؛ از جمله به قول هرودوت ، کمبوجیه ، فرزند دلبند ‹‹پرگز اسپ›› دوست مورد اعتماد خود را هدف تیر قرار می دهد و این عمل سفیهانه را دلیل اصابت نظر خود می شمارد.

‹‹آنچه بین کمبوجیه و پرگز اسپ گذشته نظیر واقعه ای است که در گذشته بین آژیدهاک و سردار او هارپاک روی داد....همانطور که آژیدهاک با قتل فرزند هارپارک و چشانیدن گوشت او به پدر انتقام نافرمانی اورا گرفت در اینجا نیز کمبوجیه نافرمانی احتمالی پرگزاسپ رابا قتل فرزند او انتقام می کشد ؛ با این تفاوت که گوشت فرزند را به خورد پدر نمی دهد....››

به نظر داندامایف :

برای آگاهی نسبی از قوانین و نظامات عهد هخامنشی ، مطالعه نامه هایی خطاب به ساتراپها ، متضمن شکایات مردم ، فرامین حقوقی ، قوانین مربوط به آزادی برده ها ، اسناد اداری ، مکاتبات رسمی مامورین و مقامات عالی رتبه ایرانی ، مکاتبات جنگجویان مهاجر ‹‹الفانتین›› به نام های هرموپول ، فیو ، لسوان با یکدیگر و با حکام شهرستان یهودا ، صورت مجلس های مربوط به هبه و هدایا ، قبوض مربوط به دیوان ، قرار داد های مربوط به فروش اموال ، گزارش های کارکنان و مسئولین معابد ، عقدنامه ها ، دستورهای مربوط به طرز اداره املاک و جمع آوری خراج و مالیات و طریقه معامله و سلوک با بردگان ، اطلاعات و اخبار مربوط به مجازات ها و فرار و مرگ بردگان ، فرامین پادشاهان و اوامر و دستورهای ساتراپها و قبوض مربوط به پرداخت خراج و فهرست های مربوط به خدمات نظامی ، کتیبه های تاریخی و کتب مذهبی و ادبیاتی که جنبه روایت و داستان دارد ضروریست .

 

جستارهای وابسته :

 آنچه ایران به جهان آموخت

فرهنگ غنی ایرانی چیست ؟

کورش بزرگ از دید بزرگان جهان

زندگی کوروش بزرگ هخامنشی

دایره المعارف مشاهیر ایران زمین

تمدن کهن ایران زمین از دید بزرگان

هویت ملی ایرانیان به روایت تصاویر

جعل تاریخ ایران در هفته نامه اشپیگل

تاریخچه نام , فرهنگ و هنر کهن ایران

زندگی نامه داریوش بزرگ هخامنشی

تاریخ اجتماعی ایران باستان (حمورابی)

رفاه و تامین اجتماعی در عصر هخامنشیان

تاریخ گزنوفون-کوروپدیا-زندگی کوروش بزرگ-به زبان انگلیسیPDF

 اصلاحات داریوش بزرگ و نظام اجتماعی-اقتصادی حکومت هخامنشیان

 

گردآوری و پژوهش :

 آریادخت ایرانی از پایگاه آریارمن , بن مایه کتاب تاریخ اجتماعی ایران تالیف مرتضی راوندی . برداشت این جستار با ذکر نام و آدرس پایگاه آزاد است .

 


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آرگ
نی زن
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

168737

بازدید امروز

138

بازدید دیروز

47


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

زیگورات

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

مهرماه 87
آبان ماه 87

لوگوی دوستان


اشتراک